مخاطب خاص
دست روزگار طوری رقم می زند که خودمان هم نمی فهمیم از کجا و چطور شد که شد
با توام آری تو
تو که به فرزندان خود سخت می گیری
فک نمی کنی کارهایت جز حسرت نگاه یک مادر مهربان چیزی در دلهای فرزندانت نخواهد کاشت؟
خانواده
مادر
پدر
این
منم، فرزندتان، یک انسان. من دل دارم، احساس دارم، دریغشان نکنید. بر من
سخت نگیرید. من محتاج آغوش عاشقانه شما هستم. مرا سمت آغوش حرام نکشانید.
آغوش شما مرا برای خودم می خواهد. مگذارید آرامش را در آغوش دیگران بیابم.
که آن روز دیگر من را نخواهید دید.
من
دختر تو هستم
مادرم
مادرم تو که حتی بهشت نیز برای مهربانیهایت کم است.
مادرم
اشک فرزندت را ببین
این منم
دختر ناز و شیرینت
یادت هست شبهایی که از درد می نالیدم و تو تا صبح سر بر بالین من میگذاشتی در دل اشک میریختی؟
یادت هست هر سال که در مقطع بالاتری شروع ب درس خواندن می کردم این تو بودی که برایم آرزوی بهترین ها را داشتی
مادرم
من
تو را
دوست دارم
من محتاج آغوش تو هستم
دریغشان نکن
بگذار عاشق شوم
عاشق نگاهت
مادرم من را از من نگیر
این منم
دخترت
چه گفتم؟
چه کردم؟
که اینگونه با من رفتار می کنی
خودت را جای خدایت گذاشتی؟
من بر دستان تو بوسه می زنم هرچند ک تو دست مرا پس بزنی
عطر تنت را از من دریغ نکن
من چیز زیادی نمی خواهم
محبت
نگاه یک مادر
چیز زیادیست
آری مادرم؟
چیز زیادیست؟