عشق نوشته...

اِنَّ لِلمُؤمِنِ عَلى المُؤمِنِ سَبعَةَ حُقوقٍ، فَاَوجَبُها اَن یَقولَ الرَّجُلُ حَقّا وَ اِن کانَ عَلى نَفسِهِ اَو عَلى والِدَیهِ، فَلا یَمیلَ لَهُم عَنِ الحَقِّ؛ مؤمن را بر مؤمن، هفت حق است. واجب ترین آنها این است که آدمى تنها حق را بگوید، هر چند بر ضد خود یا پدر و مادرش باشد و به خاطر آنها از حق منحرف نشود. بحار الأنوار، ج 74، ص 223، ح

عشق نوشته...

اِنَّ لِلمُؤمِنِ عَلى المُؤمِنِ سَبعَةَ حُقوقٍ، فَاَوجَبُها اَن یَقولَ الرَّجُلُ حَقّا وَ اِن کانَ عَلى نَفسِهِ اَو عَلى والِدَیهِ، فَلا یَمیلَ لَهُم عَنِ الحَقِّ؛ مؤمن را بر مؤمن، هفت حق است. واجب ترین آنها این است که آدمى تنها حق را بگوید، هر چند بر ضد خود یا پدر و مادرش باشد و به خاطر آنها از حق منحرف نشود. بحار الأنوار، ج 74، ص 223، ح

عشق نوشته...
به نام خداوند حق، خداوند عدالت، خداوند صلح، خداوند آزادگی و مردانگی
می نویسم
هر چیزی که با دیدنش لذت ببرم و یا تنفر پیدا کنم رو اینجا میارم
همیشه سعی کردم از حق دفاع کنم و خواهم کرد
حتی اگه به از دست دادن جان، مال و آبروی خودم ختم بشه
از هیچکس جز خدا ترسی ندارم
از هیچکس
ختم کلام سعی کن تحمل انتقادهای منو داشته باشی
آره با توام
خود تو که داری این متنو میخونی
هر کسی متوجه حرفام نمیشه
مجبور نیستی بخونی
طرز نوشتنم مخصوص خودمه
در صورت لزوم می تونی با روش های زیر با من در ارتباط باشی
یا حق
جواد کاظمی تکلیمی

تلفن تماس: 09390184009
ایمیل: kazemij12@yahoo.com

حرفهای دلم را میتوانی با چشم دل ببینی و با تفکر بخوانی
************************
نگرانی ....
فردایت ار از غصه خالی نمیکند ...
بلکه قدرت را از امروزت می گیرد ....!!!!!!!!
******************************

این روزها ، …

هر جایی را که نگاه می کنم
پــــــــــر است از وجود آدمهای

” بی وجــــــود ” …
**************************
برای بعضی درد ها نه میتوان گریه کرد نه میتوان فریاد زد

برای بعضی دردها فقط میتوان نگاه کرد و بی صدا شکست
**************************


تظاهر به بی تفاوتی،


تظاهر به بی خیـــــالی،


به شادی،


به اینکه دیگــــر هیچ چیز مهم نیست...

امّا . . .

چه سخت می کاهد از جانم این "نمایش"
*************************
خـــُـــــــدایـــآ ؟؟

ایـــوب رآ بیــآوَر زَمـیــלּ ،


مــیــخوآهَــم از صَبـــر بَرایــَـش بگـُـویــَـم ... !
***********************
هــمــیــشــه ســکــوت خــوب نـــیــســت

گــاهــی خــرد مــیـــشــوی زیــر بــار حــرفــهــای نــگــفــتــه

غــافـــل از ایــنــکــه بـــه تــو تــهــمــت

بـــی جــنــبــگــی مــیــزنــنــد
***********************
دَستآنَمـ شایَد اَمّآ

/دِلَمـ/

نِمے رَوَد بـﮧ نِوِشتَـטּ...

ایـטּ ڪَلَمآتـِ بـﮧ هَمـ دوختـﮧ شُدهـ ڪُجآ (؟)

اِحسآسآتـِ مَـטּ ڪُجآ (؟)

ایـטּ بآر ...

نَخوآندهـ مَرآ بِفَهمـ ... (!)
***********************
گاهی برای نوشتن بعضی چیزا وجودم میلرزه

دسـتم

دلـم

بـاورم

سعی میکنم کم نزارم

و کم کم

کم میارم
نویسندگان
آخرین نظرات

كد موسيقي براي وبلاگ

۲۱ آبان ۹۱ ، ۲۰:۳۹

مولای من

        

مولای من!

آرزو داشتم مرا عبدالمهدی می نامیدند دوست داشتم از همان اول اذان عشق تو را درگوشم زمزمه کرده بودند.ای کاش از ابتدا مرا برای تو نذر کرده حلقه غلامی ات را برگوشم افکنده بودند کاش کامم را با نام تو برمی داشتند و حِرز تو را همراهم می کردند

مهدی جان!

دوست داشتم با نام نامی تو زبان باز می کردم ای کاش آن اوایل که زبان گشودم،نزدیکانم مرا به گفتن((یامهدی)) وامی داشتند

ای کاش مهد کودکم مهد آشنایی با تو بود کاشکی در کلاس اول دبستان آموزگارم الف بای عشق تورا برایم هجّی می کرد ونام زیبای تورا سرمشق دفترچه تکلیفم قرار می داد

در دوره راهنمایی هیچ کس مرا به خیمه سبز تو راهنمایی نکرد. در سال اول دبیرستان کسی مرا باتو که مدیر عالم امکان هستی پیوتد نزد

در کتاب جغرافی ما حرفی از(ذی طوی)و(رَضوی) نبود

در کلاس تاریخ کسی مرا با تاریخ غیبت،غربت وتنهایی تو آشنا نکرد

در درس دینی به مانگفتند(باب الله) و(دیّان دین) تویی

دریغ که درکلاس ادبیات آداب ادب ورزی به ساحت قُدس تو را گوش زد نکردند

افسوس که در کلاس نقاشی چهره مهربان تورابرایم به تصویر نکشیدند

چرا موضوع انشای ما به جای(علم بهتر است یا ثروت) از تو وظهورتو و روش های جلب رضایت تو نبود؟! مگرنه بی تو، نه علم خوبست ونه ثروت؟

کاش در کنار زبان بیگانه زبان گفت و گوی با تو را نیز که آشنا ترین و دیرترین مونس فطرت های بشر است به ما می آموختند. ای کاش وقتی برای آموختن یک زبان خارجی به زحمت می افتادم به من می گفتند: او تمامی زبان ها و گویش ها و لحجه ها... وحتی زبان پرندگان را می داند و می شناسد

در درس شیمی وقتی سخن از چرخش الکترون ها به دور هسته اتم به میان می آمد اشاراتی کافی بود تا من بفهمم تمام عالم هستی و ماسِوی الله به گرد وجود شریف تو می چرخد

ای کاش در کنار انواع و اقسام فرمول های پیچیده ریاضی،فیزیک و شیمی فرمول ساده ارتباط با تو را نیز به ما یاد می دادن

درس فیزیک قوانین شکست نور را به من آموخت؛ ولی نفهمیدم((نورخدا)) تویی و مقصود از((یَهدی الله لِنورِه مَن یَشاء)) . از سرعت سرسام آور نور برایم گفتند؛ اما اشاره نکردند شعاع دید امام معصوم تا کجاست و نگفتند امام در یک لحظه می تواند تمام عوالم و کهکشان ها را از نظر بگذراند و از احوال همه ساکنان زمین و آسمان باخبر شود


وقتی برای کنکور درس می خواندم ، کسی مرا برای ثبت نام در دانشگاه معرفت ومحبت امام زمان(عج) تشویق نکرد.کسی برایم تبیین نکرد که معرفت امام نیز مراتب دارد وخیلی ها تا آخر عمر در همان دوران طفولیت یا مهدکودک خویش درجا می زنند


نمی دانستم عناوینی هم چون دکتر،مهندس، پروفسور و... قراردادهایی در میان انسان هاست که نه تنها به کار کسب ثروت، قدرت، شهرت، و منزلت اجتماعی و گاهی خدمت در این دنیا می آید؛ اصلاً د این وادی نبودم


از فضای نیمه بسته مدرسه وارد فضای باز دانشگاه شدم. در دانشکده وضع از این هم اسف بارتر بود. بازار غرور و نخوت، پرمشتری بود واسباب غفلت فراوان و فراهم. فضا نیز رنگ وبو گرفته بود از ((علم زدگی)) و ((روشن مآبی))! خیلی ها را گرفتنار تب مدرک گرایی می دیدم.


علم آن چیزی بود که از فلان کتاب مرجع اروپایی یا فلان مجله آمریکایی ترجمه می شد؛ از علوم اهل بیت ع) ، دانش یقین بخش آسمانی کم تر سخن به میان می آمد)

مولای من!


در دانشکده هم کسی برایم از تو سخن نگفت؛ پرچمی به نام تو افراشته نبود؛ کسی به سوی تو دعوت نمی کرد؛ هیچ استادی برایم اوصاف تو را بیان نکرد.

کارکرد دروس معارف اسلامی و تاریخ اسلام، جبران کسری معدل دانشجویان بود! نه این که از تبلیغات مذهبی ، نشست های فرهنگی ، نماز جماعت ، اردوهای سیاحتی زیارتی ، مسابقات قران ونهج البلاغه و... خبری نباشد...کم و بیش یافت می شد؛ اما در همین عرصه ها نیز تو سهمی نداشتی و غریب و مظلوم و((از یادرفته)) بودی


پس از فراغت از تحصیل نیز اداره زندگی و دغدغه معاش، مجالی برای فکرکردن راجع به تو برایم باقی نگذاشت


اینک امّا در عمق ضمیر خود تو را یافته ام؛ چندی است با دیده دل تو را پیدا کرده ام؛ در قلب خویش گرمای حضورت را با تمام مجود حس می کنم؛ گویی دوباره متولد شده ام. تعارف بردار نیست.


زندگی بدون تو که امام عصر و پدر زمانه ای مردگی است و اگر کسی هم چون من پس از عمری غفلت به تو رسید حق دارد احساس تولدی دوباره کند؛ حق دارد از تو بخواهد از این پس او را رها نکنی و در فتنه ها و ابتلائات آخر الزمان از او دست گیری؛ حق دارد به شکرانه این نعمت پیشانی ادب بر خاک بساید و با خود زمزمه کند


« اَلحمدُ لِلّهِ الّذی هَدانا لِهذا وَ ما کنّا لِنَهتَدیَ لولا أن هدانا اللّه»

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۱/۰۸/۲۱
جواد کاظمی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی